در این چند وقت در آتلیه درگیر طراحی مسجد بودیم.
متن زیر درباب حال و هوای اطراف مساجد است.مسائلی که با آنها در چالش بوده و هستیم و برخی انگار قرار ندارند به همین سادگی با ما کنار بیایند:
گاهی یک اتفاق اگر جلویش را نگیری تبدیل به فاجعه میشود. و فاجعه میتواند مثل زخمی بر صورت یک قوم تا سالهای سال باقی بماند. در دورهای زندگی میکنیم که همه چیزِ این پَستترین مرتبه هستی، نتیجه و تابلوی تمام نمای بیرونرَوی منویات انسانهای دورانش است.گویی همه چیز از محتوا خالی شده است. خانههای بیفرم و بیهویت را میبینی که بالا میروند. بانکها را میبینی که مستحکمتر و سریعتر ساخته میشوند. پاساژها، فضاهای سبز، مکانهای عام المنفعه و… . اکثر بناها حتی در زشتترین شکلشان و بدموقعترین زمانشان، با سرعتی ویرانگر رشد میکنند. خاک دوران ما چه دارد که بذر مسجد تا بخواهد جوانهای بزند و سر از خاک دربیاورد سالها طول میکشد؟
در دورهای که ارزش بناها به سال ساخت و طول و عرض جغرافیایی است و نه کیفیت ساخت؛ ساخت مساجد در اولویت n ام خیلی از افراد جامعه هم نیست. و تو میبینی پیکر عریان مساجد را که سالها منتظر بودجهای هستند که پوشانده شوند.
یکی از بدبیاریهای مساجد جدا از مسائل فوق، گرفتاری در حلقه بسته سلایق هیات امناست، که عموما آدمهایی با نیتهای نزدیک به درست هستند. هیات امنا معمولا بین این دو گزینه در رفت و آمدند:
اول: معمولا پول کافی برای ساخت مسجد وجود ندارد که این مورد با توجه به بند دوم این نوشته طبیعی است.
دوم: مسجد باید خیلی خوب از آب دربیاید و این خلاصه میشود در چند نکته مختصرِ اساسی: گنبد، گلدسته و تزئینات سردر و محراب. مانند شیرجه زدن در آب و تمنای خیس نشدن است.
مساجد زیادی در دوران شکلگیری شان سایه گنبد را آن موقع که هنوز پیکرهشان کامل نشده است، بالای سرشان حسکردهاند. چگونه؟ با کنارهم گذاشتن بند یک و دو این یادداشت مبشود: در جستوجوی ارزانترینها؛ گنبد و گلدسته فلزی؛ ارزان، سریعالنصب، آماده سازی در کمترین زمان. جنس ارزان به سرعت درهمه جا تکثیر میشود. مثل کالاهای چینی. (کاری به تحلیلهای اقتصادی و اجتماعی این قضیه ندارم. در جامعهای هستیم که “مفت باشه کوفت باشه” واقعا یکی از راهبرد های اصلی زندگی ماست و ای کاش در این قسمت کمی انگلیسی بودیم و آنقدر پولدار نبودیم که چیز ارزان بخریم) هرجا که میروی این گلدستهها را میبینی. و مسجد است و گنبد و گل دستهاش دیگر! و اگر نه، میشد یک مکعب خالی.
قسمت بد تر ماجرا این است که در متون و احادیث این گنبد و گلدسته اصلا موضوعیتی ندارند. حداقل نه به این اندازه.
انسانهای دینمدار (البته بیشتر در طبقه میانه و آنها که تصمیمساز هستند) هم دچار نوعی ظاهرگرایی و ظاهرپرستی شدهاند. و مسجدشان با فرم است که مسجد میشود نه با عمل درون آن. و این شاید برای کسب اعتماد به نفس در مقابل بناهای رفیع شهری باشد که بهانه نشانه شهری بودن مسجد را به کل ناممکن کردهاند. باید پرسید آیا در شهری که بناها در یک مسابقه پوچ و تو خالی مدام ارتفاع میگیرند، مسجد هم باید در این رقابت تحت هر بهانهای شرکت کند؟
نگاه ما بشدت مکانیکی و مادی شده. کنش و واکنشها در این عالم، لزوما در عالم ماده اتفاق نمیافتد که ما بخواهیم با فرم و ماده به جنگ با قسمت نامطلوب دنیا برویم. باید نقطه بازگشتی به اصل و “مثال درست مسجد” وجود داشته باشد. (هر کسی کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش). شجاعتی لازم است برای این بازگشت؛ شجاعتی که اگر با معماری قرین شود بیشک حماسه ساز است.
یادم هست وقتی احادیث مربوط به مسجد را میخواندم شجاع نبودم و بعضی از آنها را به عمد نمیدیدم. و با خودم میگفتم که ان شا الله گربه است! (برای ما دانشجویان معماری که کلا با فرم سرو کار داریم وقتی این چیزها را برای اولین بار میبینیم، تحمل کردن و درک قضیه برایمان سخت است. خیلی سخت!)
کدام یک باعث اسلامیشدن معماری میشود: گنبد و گلدسته؟ یا تطبیق با عترت و قرآن؟ چقدر شجاعیم که در مقابل این دیوار بلند بایستیم؟ سالها میتوانستیم طور دیگری فکر کنیم اما این کار را نکردیم. و حالا در این نقطه هستیم. تمدنی با رنگ و بوی اسلامی در حال بیدار شدن و برخاستن است و در همه وجوه نیاز به تکامل دارد و قطعا بعد از دورهای به وجه بیرونی خود که معماریاش باشد، خواهد اندیشید. حرکت های اولیه این اتفاق را در گوشه و کنار این دنیا عدهای شروع کردهاند. اما نه با مساجد پست مدرن و مجسمههایی احمقانه از وهمیاتشان درباب مسجد.
در قم، پیرمردی در مسجدی آجری نماز میخواند. خیلی اوقات مسجد گنجایش نمازگزاران را نداشت. اما یک چیز داشت که مساجد دیگر انگار نداشتند. مسجد را پیرزنی ساخته بود. ساده و خالی از تزئینات اضافه. و آن پیرمرد آیتالله بهجت بود. این مسجد چه داشت که دیگر مساجد نداشتند؟
اصل های صِفرُم معماری اسلامی از هر کجا که شروع شود به نظر میرسد ما خیلی از آن دوریم. شاید باید منتظر ماجراجویانی بود که با امانتداری در متون و احادیث و گذشتن از آبرو و اعتبار علمی طرحی نو در اندازند.
نام پروژه | |
کارفرما | |
مکان پروژه | |
سال پروژه | |
برنامهریزی | |
وضعیت | |
زیربنای ساخت | |
مساحت زمین | |
معمار مسئول | |
تیم طراحی معماری | |
طراحی سازه | |
تاسیسات الکتریکی | |
تاسیسات مکانیکی | |
پیمانکار | |
نمونهسازی | |
طراحی منظر | |
تصویرسازی | |
عکاس | |
لینک |